سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخوندها از مریخ نیامده اند!!!

الو الو ...خیش..خیشش ...از دانشکده هنر به انقلاب ...ما آماده ایم

بسم الله الرحمن الرحیم

فردا امتحان تدوین داریم ؛

صفحه ی 45 کتاب 400 صفحه ای گیر کردم  ...مخم هنگ کرده ...

.

فیلم هایی که پیش از انقلاب در روسیه ساخته شده بود عمدتا فیلم های تجاری " بزن بزن "بود و کارگردانان جوان انقلابی که خود را معلم و مبلغ سیاسی می دانستند و نه عامل تفریح و سر گرمی رایج ، نمی توانستند شیوه ی ساخت آن فیلم ها را بپذیرند .

از این رو دو وظیفه برای خود قائل بودند :

استفاده از رسانه فیلم به عنوان وسیله آموزش تاریخ و تئوری جنبش سیاسی خود به توده ها ،

و تعلیم نسل جوانی از فیلمسازان برای انجام این وظیفه .

.

.

.

این مفاهیم در قالب جاری قابل بیان نبود بنابر این فیلمسازان به تعریف قالب های جدید فیلمسازی  و تئوری پردازی متناسب با اهدافشان روی آوردند . که نتیجه آن تحول در عرصه مونتاژ بود .امری که آیزنشتاین از آن به عنوان مونتاژ ذهنی یاد می کرد .او بیان کرد :در حالی که فیلم سنتی عواطف را جهت می دهد  مونتاژ ذهنی علاوه بر این فرصتی ست برای  جهت دادن به کل فرایند فکری .

 

.

.

.

.

4 تا بودند ...

زهرا  ...

هنوز چادریه ...همون دختر شهیده رو می گم ...فیلمنامه ش در مورد یه بابای ریشو ی احمق مذهبی ه که نمی ذاره  پسرش ماهواره ببینه ... 19 شد جزو بالاترین نمره های کلاس!

رضا ...

هنوز ریش داره ... سر به زیرم هست بیشتر از روز اولی که اومده بود دانشگامون همون روزی که آبجی ش می گفت حتی وقتی با دخترا صبت میکنه سرشو بالا نمی آره ...امروز استاد پای تخته کاریکاتور یه روحانی کشید ازین روحانی های احمق حرف نفهم !! به همراه زن چادری احمقش که فقط دوتا چشم ازش دیده میشد .همه خندیدن و گفتن استاد بازم آخوند بکش ... ماسک زده بود نفهمیدم خندید یا اخم کرد آخر کلاسم کیفشو برداشت رفت ...سر به زیر تر از همیشه ...!

مریم ...

چادریه ... وقتی استاد کاریکاتور کشید ماسک نداشت روبروی استاد نشسته بود خنده شو دیدم . دیروز هم وقتی بچه ها داشتن سر سانسور فیلم برای اکران عمومیش حرف می زدن گفت اگه سانسور کنین من نمیام !! یعنی چی؟؟؟

زهره

  ...ترم  دوم حتی تو لابراتوار چاپ عکس چادرشو در نمی آورد ... دیروز  فیس تو فیس یکی از پسرای همکلاسی مون داشتن می گفتن می خندیدن ... پسره تا منو دید طوری که من نشنوم (؟) گفت این خیلی خوشش نمیاد دختر پسرا با هم حرف بزنن!! زهره جواب داد برو بابا اینا رو که ولشون کن اگر صیغه بخونی محرمم باشی خوششون نمیاد !

شایدم 5 تا ... 

مهتاب

گفت چند وقت پیش رفته بودن گردش علمی (سینما!) با بر و بچ .حسین بهش پیشنهاد داده ...گفتم خب مبارکه ... گفت پیشنهاد ازدواج نه ،پیشنهاد دوستی! گفتم مگه تا حالا با هم قهر بودین که حالا  پیشنهاد دوستی داده ؟؟! هنوز چادریه ...

علی ..

نمیدونستم مامانش دکتری الاهیاته اما از روی پیکسل شهید همتی که رو کیفش میزد می شد حدس زد چی به چیه ؟   خیلی هم سر کلاس سر به زیر نبود خیلی وقتا وقتی کسی رو اعتقاداتش راه میرفت جوابشو می داد ... جند روز پیش مطلبی رو که برا یه نشریه نوشته بود برام خوند مضمونش این بود که: دانشگاه پادگان نیست !! امر به معروف یعنی چی؟؟

شایدم هزار تا ...

 

الان ترم پنجه ...

اینجا دانشگاه جمهوری اسلامی ایرانه ...

همه درست شدن ...

آماده برای ساختن فیلم هایی برای دفاع از ایدئولوژی های انقلاب و اعتقادات اسلامی ...

 

پ.ن:

شخصیت ها وجود خارجی دارند فقط اسم ها عوض شده ...

موقشنگ ها که مو قشنگند و اعتقادات و مشی سیاسی شون مشخصه ؛ این هم از کچل ها ...

ادامه دارد ...